هفدهمین قسمت از فصل دوم برنامه «به اضافه مستند» با پخش مستند «ترخیص» همراه بود و پس از آن نشست نقد و بررسی با حضور مهمانان ویژه،مسعود پزشکیان، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
مسعود پزشکیان که در ابتدای این برنامه صحبت کرد، به مقایسهی درصد خطاهای پزشکی در ایران و در خارج پرداخت و گفت: آمار دقیقی نداریم اما آن چیزی که مشخص است این است که با یک نگاه معمولی، حتما عوارض ما بیشتر است اما این که بیاییم افراد را مقصر بدانیم اشتباه است و راه غلط از همینجا شروع میشود.معمولا برای حل مشکلات دنبال مقصر نمیگردند و دنبال مشکل میگردند. تا زمانی که به مشکلات موجود در سیستم نپردازیم و حل نکنیم و به دنبال مقصرها باشیم و تصور کنیم که با برخورد با این افراد، مشکل حل میشود، اشتباه کردهایم و مشکل همچنان وجود دارد. به نظر من اگر در ساختار سیستم، نحوهی مدیریت و مکانیسمهای پرداخت، دستورالعملهای موجود، آموزشهای لازمی که باید به نیروی انسانی بدهیم و… تغییراتی انجام بگیرد و درست شکل بگیرد، این اتفاقات رخ نمیدهد. اتفاق زمانی رخ میدهد که ما یک دستورالعمل برای یک عملکرد را نداریم. یا حتی دستورالعمل و برنامه را داریم اما آموزش را به درستی انجام ندادیم. همچنین آموزش را داشتیم و برنامه نیز موجود است اما نظارت را به خوبی انجام نمیدهیم. در حقیقت این موضوع یک مجموعه و فرآیند است که اگر آنان را با هم نبینیم و فقط بخواهیم به یک جا نگاه کنیم و یقه یک نفر را بگیریم، مشکل هیچ وقت حل نمیشود. اگر میخواهیم یک مشکل را حل کنیم باید به صورت سیستماتیک کل قضیه را نگاه کنیم، بدانیم که راجع به این موضوع چه کار باید کنیم، نقشه راه را به درستی بکشیم و …. در حقیقت آن چیزهایی را که باید درست انجام بدهیم، ابتدا بنویسیم، درست آموزش بدهیم، در حین آموزش نظارت داشته باشیم و در حین نظارت اشتباهات را تصحیح کنیم تا در نهایت به ارتقا برسیم. این که یک نفر را پیدا کنیم و اخراج کنیم، مشکل همچنان در جای خود موجود است. این نگاه بسیار سادهانگارانه است که تصور کنیم با برخورد کردن با یک آدم مقصر، مشکل یک سیستم و عوارض را حل کردهایم.
اولینقدم در حل مشکل، تصمیم درست است/این که چه کسی برای چه مشکلی باید تصمیم بگیرد، یکی از معضلات است
وی ادامه داد:برای مثال، اکنون به قوه قضاییه نگاه کنید. مشکل دارد یا ندارد؟ مسائل زیرمیزی و … وجود دارد یا ندارد؟ شهرداری و مالیات مشکل دارند یا خیر؟ دلیل این اتفاقات چیست؟ آیا فقط آدمهایی که آنجا هستند مقصراند. نگاه اگر به صورت سیستماتیک به کل آن ساختار نشود و به صورت کامل بررسی نشود مشکل همچنان پابرجا خواهد ماند. اکنون ستاد مبارزه با قاچاق داریم، ستاد مبارزه با زمینخواری داریم و … پس چرا هنوز اینها باقی مانده است. به نظرم اولین قدم در حل مشکل، تصمیم درست است. لازمهی گرفتن تصمیم درست، وجود دادههای درست است. ما نمیتوانیم اطلاعات درست از یک موضوعی نداشته باشیم و سپس نسخه بنویسیم. در مقابل اگر دادهها درست بود، آدم درستی باید بنشیند و آن تصمیم را بگیرد. این که چه کسی برای چه مشکلی باید تصمیم بگیرد، یکی از معضلات بعدی ما است. خیلی وقتها من شنیدم که شخصی میآید و میگوید که ما خودمان متخصص هستیم اما واقعیت این است که متخصص آن رشته و آن کار نبودند. به همین دلیل است که تصمیم به جایی رسید که نباید میرسید.
نظام شفافیت درستیدر حوزه بهداشتنداریم که نظارت خاص، عمومی و محکم داشته باشدو هر کس نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشد
در ادامهقاضیزاده هاشمی صحبت کرد و دربارهی قصورات در حوزه پزشکی گفت: هر دو عامل ساختار و افراد در کنار یکدیگر قابل بحث است و ما نمیتوانیم بگوییم که عامل انسانی وجود ندارد. اگر در همین ساختار و سیستمی که نظام پرداخت آن عادلانه نیست و نظارتی نیست، شخصی وجود داشته باشد که دلسوزی و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به بیمار داشته باشد، طبیعتا نوع دقت او در کارش متفاوت است. این موضوع به آن فرد برمیگردد و ما راجع به رفتار فردی نمیتوانیم به هم بحث و گفتگو کنیم مگر در جایی که قانون یک رفتار فردی را مورد بحث قرار داده و مجازات برای آن پیشبینی کرده است. آن چیزی که میتوانیم بحث کنیم این است که مشکلات ساختاری و مشکلات فرآیندی چگونه باعث میشود کهاینمسائل به وجود بیاید و نهادینه شود. حتی در یک سیستم درست هم ممکن است که یک آدم غلط کار غلطی را انجام بدهد اما اگر سیستم درست باشد، طبیعتا غلطها را کاهش می دهد و شفافیت درست میکند. بالاترین نظام شفافیت در دنیا برای ما مسلمانان است که میگوید عالم در محضر خداست. ما این حرف را میزنیم اما آن طرفی ها تا جایی که بتوانند آن را اجرا میکنند. مشکل ما در بخش درمان که منجر به ایجاد مشکلاتی برای بیماران میشود، ناظر بر همین موضوع است. ما یک نظام شفافیت درستی نداریم که نظارت خاص، عمومی و محکم وجود داشته باشد و هر کس نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشد. وقتی که یک قصوری رخ میدهد و مشکلی به وجود میآید، در صورت اثبات آن قصور، افراد مورد سوال واقع میشوند. نکتهی بعدی، نظام پذیرش و تربیت است. در نظام سلامت، اولین رکنی که مقام معظم رهبری ابلاغ کردند، بر همین موضوع توجه دارد. این موضوع این است که نظام پذیرش دانشجو، استاد و.. باید خاص باشد. دلیل این موضوع این است که آحاد جامعه خود را به صورت کامل در اختیار این گروه قرار می دهند و کالایی را تولید میکنند که به دلیل عدم شناخت مردم از آن، کاملا متکی بر آن چیزی هستند که بهشان ارائه میشود. از آنجایی که این موضوع وجود دارد، نظام پذیرش این گروه خیلی باید خاص باشد و براساساین موضوع تربیت بشوند. یک مشکلدیگر به غیر از مشکلات ساختاری این است که چه افرادی برای این کار به کار گرفته میشوند. باید دید که آیا این افراد توانایی انجام این کار را دارند. یک پزشک یا پرستار خیلی باید دقیق در جزئیات باشد و بعضیها نمیتوانند این گونه باشند. کسی که کلی نگر است، نمیتوانیم کارهای دقیق را به او بسپارید. علاوهبراین، در بحث تعامل با بیمار نیز موضوعات مهمی وجود دارد. در همین مستند هم دیدید که بخشی از کار به ارتباط بین بیمار و عوامل درمانی برمیگشت. شاید اگر رابطهی درستی بین گروه پزشکی و بیماران در هر مورد شکل میگرفت، تبعات کاهش پیدا میکرد و میزان نارضایتی پایین میآمد. خیلی از مواردی که علیرغم قصور، منجر به عدم شکایت میشود به تعمال پزشک با بیمار برمیگردد. مجموعهی اینها را باید کنار هم بگذاریم تا ببینیم که مشکل ایجاد میشود یا خیر.
در بررسی یک قصور پزشکی،باید نوع چینش افراد و ارتباط بین قضاوتکننده و قضاوتشونده را ساختارمند کنیم
مسعود پزشکیان در بخش دوم صحبتهای خود گفت: در کشورهای توسعه یافته این گونه هست که همهی اعضا در یک شکایت از یک خانوادهی پزشکی هستند. طبیعتا در اینجا کسی پزشکی تصمیم میگیرد که منفعتی ندارد و از سازمان جداگانهای است. اگر قرار است که راجع به رفتاری تصمیم گرفته شود، باید شخص راجع به آن نحوهی درست آن رفتار اطلاع داشته باشد تا بتواند غلط بودن آن را تشخیص بدهد. کسی که میخواهد تصمیم نهایی را بگیرد، حتما باید آن کسی باشد که دقیقا آن رفتار را میشناسد. اینکه این ساختار چگونه باید شکل بگیرد که منافع گروهی در آن دخیل نباشد، به نحوه چینش نیروهای انسانی و ارتباطاتی که بین قضاوتکنندهوقضاوتشونده برقرار میکنیم، بستگی دارد. این راهی است که آنان درست کردند؛ تلاش کردند تا ارتباط را از بین ببرند.علاوه براین، نحوه مداخلات را آن قدر شفاف کردند که میتوان در ارزیابی مداخلات، به صورت دقیق فهمید که هر کس در کجا کار نادرستی را انجام داده است. از آنجایی که عملکرد را روشن کردند، تصمیم برای این که مداخله من درست بوده است یا خیر، برای بقیه نیز روشن است. به نظرم باید چینش نیروها را درست کنیم، نه این که بیاییم و بگوییم که غیر پزشک مداخله کند که آیا درست تصمیم گرفتهایم یا خیر. در حقیقت باید نوع چینش افراد و ارتباط بین قضاوتکننده و قضاوتشونده را ساختارمند کنیم. این که کسی را بیاوریم که از پزشکی سر در نمیآورد و بخواهد نظر کارشناسی بدهد، غلط است. در جایی از مستند نشان دادید که مثلا فلان پزشک ۹۷ درصد موفقیت در عمل داشته و دیگری ۸۰ درصد موفقیت در عمل داشته است. باید دید که بیمارانی که پزشک شماره ۲ عمل کرده است چه تفاوتی با بیماران پزشک شمارهی ۱ داشته است. یک مریضی هست که ۸۰ درصد امکان دارد که در حین عمل جان خود را از دست بدهد و در مقابل مریضی وجود دارد که ۱ درصد شانس زنده بیرون آمدن از عمل دارد. این که بیاییم و این بیمار پزشک را با بیمار دیگر مقایسه کنیم، غلط است. نوع مقایسه در بخش پزشکی نیز نیاز به کارشناسی دارد. آن موضوعی که در رابطه با پزشک خانواده داریم و اصرار داریم که شکل بگیرد به این خاطر است که یک نفر وجود داشته باشد که به بیمار بگوید که برای فلان درد به فلان پزشک مراجعه کن نه این که خود بیمار برود، جستجو کند و خود تصمیم بگیرد. باید پزشک خانواده در مرحلهی اول او را ببیند و او تشخیص دهد که بیمار به چه گروه پزشکی مراجعه کند.
چه کسی میتواند در سیاستگذاری کلان حوزه بهداشت، اظهار نظر کند؟
قاضی زاده در پاسخ به این سوال که آیا پزشک سالاری در کشور وجود دارد یا خیر، گفت: این گزاره از یک زاویه شاید درست باشد و آن هم نظام پرداخت است. از این جهت که در حوزه پرداخت به گروههای خدماتی سلامت، تفاوتهای چشمگیری بین پزشکان و بقیه گروهها وجود دارد. یک بخشی در حوزه تصمیمگیری وجود دارد که ممکن است حقوق بعضی افراد در حوزه خدمات سلامت، کم باشد. در مقابل آنجایی که مربوط به عملکرد تخصصی است، باید توسط متخصص همان گروه انجام شود. طبیعتا برای هر تخصصی، باید کار را به متخصص همان حوزه بدهید. درست نیست که یک پزشک متخصص بیاید و دربارهی حوزه بهداشت کشور نظریه بدهد. در حوزه بهداشت کشور باید به متخصصان بهداشت مراجعه نمود. همچنین یک پزشک نمیتواند بیاید راجع به حوزه پرستاری برنامهریزی کند. این حوزه باید دست پرستار کشور باشد. آن پزشک متخصص میتواند نیازهای خود از بخش پرستاری را اعلام و طلب کند تا این نیازها برطرف شود. اگر قرار است که در حوزهای قضاوت شود، به دلیل درک مفهومی بهتر و شناخت موضوعی، باید یک پزشک متخصص همان حوزه نظر بدهد. همان طور که در بخش مهندسی نیز چنین است. البته وقتی قصور انجام شد و انحراف شناخته شد، یک متخصص حقوقی بایدحکمبدهد.حال باید به سیاستگذاری کلان توجه کنیم. چه کسی میتواند در حوزه سیاستگذاری کلان اظهار نظر کند. آیا متخصصان میتوانند بنشینند و به تنهایی راجع به بخش خود سیاستگذاری کلان انجام بدهند یا استراتژیستهای کشور باید سیاستگذاری کنند و اینها بروند و برنامهریزی جزئی انجام بدهند؟ این موضوع جز مسائل چالشی است. از یک طرف سیاستگذاری کلان، بدون درک مسائل ریز اجرایی ابتر است و آرمانخواهی بلا وجه میشود و در طرف مقابلاین که سیاستگذاری یک بخش را به ذینفعان آن بخش واگذار کنید، ممکن استکه باعث انحراف بشود و باعث خطا در توسعه و جذب منابع در آن بخش بشود که البته به نظر من کشور ما در این حوزه آسیب دیده است؛ نه فقط در حوزه سلامت بلکه در همهی حوزهها مثل نظام بانکداری کشور. از آنجایی که برنامهریز، سیاستگذار و .. ماهیت بانکی و درک بانکی دارد، به اقتصاد کلان کشور توجه نمیکند و باعث بروز مشکلاتی در آن میشود. این موضوع عمومی است و مربوط به حوزهی پزشکی به تنهایی نیست.
زیر ساخت نظام پرداخت و نوع خرید در حوزه سلامت غلط است/اکنون مبنا خرید بیماری استنه خرید سلامتی
ویدرپاسخ به این سوال که آیا افزایش تعرفههای پزشکی میتواند جلوی زیرمیزی گرفتن را کاهش بدهد یا خیر، گفت: از آن جایی که زیر ساخت نظام پرداخت و نوع خرید در حوزه سلامت غلط است، هر اصلاحی در این مسیر منجر به حل مساله نمیشود. مبنا غلط است. اکنون مبنا خرید بیماری است یا خرید درمان برای بیماری است و موضوع خرید سلامتی نیست. با توجه به این مبنا و خدماتی که به بیمار داده میشود، هر چه قدر تخصصیتر خدمت داده شود، هزینهسازی بیشتری رخ می دهد. این موضوع در حالی است که اکنون در دنیا به دنبال خرید سلامتی هستند. طبیعتا توزییع منابع هم براساس نقشآفرینی گروههای مختلف حوزه سلامت، در تامین سلامت خواهد بود نه در پرداخت هزینه تخصصی برای درمان بیماری. با توجه به این مبنا، مجبور هستید که مداخلات زیادی انجام بدهید، تعرفهها را اضافه کنید و… این کار مشکل را تا مدتی به عقب میاندازد و در ۲-۳ سال گشایش مختصری ایجاد میکند اما سپس عادی میشود و نظامهایی که میخواهند تامین مالی بکنند، نمیتوانند تامین منابع کنندو … در نهایت از آنجایی که این کار مستمر و فزاینده نیست، دچار توقف میشود. تمام دولتهایی هم که در دنیا این مسیر را رفتند با شکست مواجه شدند. برای مثال آمریکاییها در این حوزه نوسانهای زیادی داشتند. به ویژه در حوزه Obama careموضوعات و درگیریهای زیادی وجود داشت. در اینجا یک بخش از مساله جایی بود که به موضوع تعرفهگذاری برمیگشت. آنها هم چنین چالشی را دارند با این که سرانه سلامتی آنها چیزی حدود ۳ برابر انگلستان است اما سطح شاخصه بهداشتی و درمانیشان نسبت به اروپا خیلی بهتر نیست. این موضوع به دلیل همین چالش است. بدین معنی که پول زیادی خرج میکنند اما شاخصههای کلانشان رشد جدی نمیکند.
بهداشت جهانی اعلام میکرد که طرح تحول سلامت دچار شکست میشود اما آقایان توجه نکردند
مسعود پزشکیان در بخش دیگری از صحبتهای خود دربارهی طرح تحول سلامت گفت: در دنیا عاقل کسی است که راههایی که بقیه رفتهاند و شکست خوردهاند را بشناسد و نرود. همچنین راههایی که بقیه رفتند و موفق شدند را انتخاب کند. راهی که ما انتخاب کردیم، براساس گزارشهای بهداشت جهانی، اعلام شد که این طرح دچار شکست میشود و کشورهای مختلف این راه را رفتند و شکست خوردند. انتخاب این راههای تکراری جای سوال است. ما نباید راهی را انتخاب کنیم که کشورهایی که قبلا آن را انتخاب کردند با شکست مواجه شدند و با هزینهی بسیار از آن برگشتند. دربارهی طرح تحول سلامت، راهی را انتخاب کردیم که از نظر علمیو تجربه جهانی و همه تحقیقات و کارهای کارشناسی، رد بود و در نهایت منجر به این مشکلات شد. نمیدانم به چه دلیلی این راه را ادامه دادند. ما قبل از این که این طرح اعلام بشود، اعلام کردیم که این طرح به این دلایل دچار مشکل میشود، کارشناسان را دعوت کردیم و …قرار هم نبود اعلام شود اما در نهایت اعلام کردند.
طرح تحول سلامت منع قانونی داشت/ عدم توجه به حرف کارشناسان دولت و وزارتخانه را درگیر کرد
مهمتر از آن این بود که در قانون نگفتیم که این کار را انجام بدهند. آنچه که در قانون نوشتیم، خیلی روشن و شفاف است.موارد مختلفی را نام بردیم که همهی آن از جمله حرفهای کلیدی و اثبات شده در دنیا است. در سیاستهای کلی که مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند، بیان شده است که خارج از سطربندی و اجرا به هیچ وجه پرداخت شکل نگیرد. این دقیقا کلامی است که ایشان فرمودند اما اکنون اتفاقاتی رخ داد که یک فرد معمولی با یک دفترچه که در دست دارد، میتواند خدمات سطح سوم را بگیرد. نه یک بار، بلکه هر تعداد بار که بخواهد. هیچ آدم عاقلی و هیچ بیمهای اجازه نمیدهد که یک بیمار برای یک خدمت به ۴ جا مراجعه کند. حداقل بگویند که یکبار مراجعه کردی بس است. اکنون افراد زیادی را داریم که ۲-۳ ام آر آی در دست دارد و یا ۳-۴ بار آنژیو کرده است. کشورهایی که پول دارند این را پرداخت نمیکنند، ما که پول نداریم پرداخت میکنیم. چگونه اینها را پرداخت میکنیم. این کار از نظر قانونی منع قانونی داشت و متاسفانه توجه نشد. از نظر علمی نیز این کار مبنای علمی نداشت و از وجه مدیریت، اقتصاد و … درست نبود. کتابی وجود دارد که براساس شاخصههای علمی سطح خدمات را معین کرده است اما ما هیچ توجهی به آن نکردیم. آن کتاب حرف خودش را نمیزند بلکه حرف دنیا را میزند. وقتی قرار باشد که به حرف کارشناسی توجه نکنیم، به تجربههای دنیا عمل نکنیم و… مواجه با مشکلاتی میشویم که هم خود دولت درگیر آن است و هم وزارتخانه دچار مشکل شده است. البته آن افرادی هم که آنجا بودند قصد بدی نداشتند و با نیت خوب وسط آمدند اما عدم شناخت از ساختارها و سیستمها باعث بروز چنین مشکلاتی شد.یکی از مشکلات ما این است که با هم نشستیم و حرف کارشناسی بزنیم. همیشه با جبههگیریها با هم حرف میزنیم و مساله را تبدیل به یک مسالهی سیاسی میکنیم. بحث علمی و تجربه مهم است و مسلمان و کافر نمیشناسد. راهی را انتخاب کردیم که نباید میرفتیم اکنون هم اگر میخواهیم برگردیم،باید برگردیم. خوشبختانه در قانون ششم با آقای هاشمی نشستیم و صحبت کردیم و به نتیجه رسیدیم. همانهایی که در قانون پنجم بود را دوباره در قانون ششم نوشتیم. اگر قرار است که این مشکل حل بشود، باید به قانون و برنامه عمل بشود. اگر به آن عمل کنیم این چالشها و مشکلات ایجاد نمیشود. مشکل زمانی ایجاد میشود که کار غیر علمی و غیر کارشناسی انجام بدهیم.
اهداف طرح تحول سلامت، اهداف خوبی بود/ عدم همراهیها به این طرح ضربه زد
قاضیزاده هاشمی دربارهی این که چرا با توجه چنین مشکلاتی این طرح اجرا شد، گفت: بلاخره هر دولتی براساس سیاستهای خودش، تلاش میکند که به یکسری نیاز پاسخ بدهد.اهدافی که به خاطر آن، طرح تحول طراحی شد، اهداف خوبی بود. هدف این بود که پرداخت در جیب مردم کاهش پیدا کند و در بیمارستانهای دولتی پرداختها را کاهش بدهیم. وقتی مردم به بیمارستانهای دولتی مراجعه میکنند، بخشی از پول را خودمان بدهیم. یکی دیگر از اهداف، توسعه خدمات بهداشتی و مراقبت سلامتی از روستا به شهر بود. تلاش کردیم که همه مردم را تحت پوشش بیمه سلامت قرار بدهیم. اینها جز احکام قانونی است. این که از چه روشی استفاده کنیم، مقدمات آن را فراهم کنیم، منابع مالی را به تدریج تزریق کنیم و … شرط موفقیت یا عدم موفقیت یک طرح است. متاسفانه در حوزه سلامت شاهد یک برخورد شتابزده با اصلاحات نظام سلامت هستیم. این موضوع نه در این دوره بلکه در دورههای قبل هم وجود دارد. خاطرتان هست که طرح پزشک خانواده جز طرحهای یکی از وزرا بود و قصد داشتند این را در استانها اجرا کنند. بیشتر کشورهای دنیا، از زمانی که طرح اصلاحات بخش سلامت را آغاز کردند، ۱۰-۱۲ سال وقت گذاشتند.در آن دوره که بنده نماینده مجلس بودم، خواست درست پزشک خانواده، برای ۴ سال اجرا طراحی شد. در آنجا گفتیم که از چند استان شروع کنید و سپس به کشور وارد کنید. وزیر زمانی که در جلسه دولت شرکت کرد، تصمیم گرفت که این طرح را ۲ ساله و در کل کشور انجام بدهد. خب معلوم بود که این کار درست، ممکن نیست که در طی ۲ سال زیرساختها و اقدامات اجراییاش فراهم بشود. از آنجایی که این موضوع وجود داشت و همکاری و همیاری رخ داد، به موفقیت ویژه نرسید.متاسفانه انفکاک شدیدی در حوزه درمان و سلامت داریم. البته این موضوع را در حوزههای دیگر هم داریم. بدین معنی که وقتی یک موضوعی توسط یک وزیری دنبال میشود و میخواهد قانون آن را اجرا کند، دستگاههای موازی که باید او را یاری کنند، الزامی به یاری او ندارند و منابع مالی در جای دیگری مدیریت میشود. در حقیقت، براساس سیاستها و اولویتهای خودشان منابع را مدیریت میکنند. این که امکان تامین داشته باشد یا خیر، موضوع دیگری است. بنابراین این عدم همراهی و اصطکاک شدید در بخش اجرا کمک میکند کهفروماندگی و مشکل ایجاد بشود. ممکن است که عده ای از دوستان بیایند و بگویند که ما براساس این بند قانون موضوع را اجرا کردیم، اما این که به صورت سیستمی آن قانون اجرا بشود موضوع دیگری است. این که بخواهیم کاری را که باید در ۴-۵ سال انجام شود را در ۶ ماه انجام بدهیم، حتما نتایج کوتاهمدتی با اعمال فشار ایجاد میشود اما پس از مدت کوتاهی دچار مشکل میشود.
این طرح در اهداف، نقطهی دسترسی و نوع اقدامات باید بازطراحی شود
اهداف این طرح، اهداف مقدسی است و منتج از قانون است. در قانون گفتهایم که دولت موظف است بیمه اجباری سلامت برای همه مردم تامین نماید. این موضوع هم در قانون پنجم و هم در قانون ششم وجود دارد. ما دولت را موظف کردیم که حتما پرداخت از جیب مردم کاهش پیدا کند. همچنین او را موظف کردیم که سیستم ارجاع و پزشک خانواده را برای همه مردم ایجاد کند. اما با توجه به نیاز به تامین مستمر منابع مالی و توان دولت برای تامین منابع، این طرح باید در اجرا و هدف مورد بازنگری قرار گیرد. این کار را هم خود دولت شروع کرده است. اگر به اقداماتی که در حوزه بیمه سلامت انجام میشود، نگاه کنید میبینید که اقداماتی که اکنون صورت میگیرد، واقعگرایانه تر است. من نمیخواهم از روش اجرا دفاع کنم اما نوع نگاه واقعبینانهتر شده است. باید با این نگاه به قضیه بنگریم که سهم بدهیهای موجود خیلی افزایش پیدا نکند. در قانون هم از ابتدا گفتیم که بروید بیمهی اجباری را برای همه اجرا کنید اما فقط برای نیازمندان این کار رایگان باشد و برای بقیه براساس توان وسع اعلام قیمت کنید، اخد حق بیمه کنید و در نهایت بیمه را اجرا نمایید. البته متاسفانه به صورت ناگهانی آن را قطع کردند. چون یک خدمتی را دادهاند، این که ناگهانی قطع کنید خوب نیست. باید میرفتند و گروههای هدف را شناسایی میکردند و براساس آن این کار را انجام میدادند. اکنون این منطق به وجود آمده است که این طرح در اهداف، نقطهی دسترسی ونوع اقدامات باید بازطراحی شود.
طرح پزشک خانواده را کاملا بررسی کردهبودیم
پزشکیان در پاسخ به سوالی مبنی بر مخالفت عدهای با پزشک خانواده گفت: من نمیدانم چه کسی با آن مخالفت میکند چرا که در ظاهر همه آن را قبول دارند. دانستن یک مرحله است، فهمیدن مرحلهی دیگری است و توانستن مرحلهی بالاتر است. درک با علم خیلی فاصله دارد و مهارت با فهم خیلی فاصله دارد. بحث پزشکخانواده را قبل از این که به وزارتخانه بیایم و در دانشگاه تبریز مطرح کرده بودیم. در آنجا خیلی بر روی آن کار کرده بودیم و سپس وقتی که به وزارتخانه آمدیم، میدانستیم که میخواهیمچهکار کنیم. کارشناسان خارجی را دعوت کردیم، مبانی علمی را مطالعه کردیم، مشاوره داشتیم و … خاطرم هست در همان زمانی هم که میخواستیم اجرا کنیم از تجربیات مختلف دعوت کردیم. خاطرم هست که کارشناسان WH4 یکی دو هفته در اینجا ماندند تا به ما بگویند که این راهی که میخواهیم برویم درست است و چه کاری باید انجام بدهیم.بعد از آن هم که وزارت تمام شد به دوستان گفتم که بگذارید کمکتان کنیم، چرا که ما میدانیم که چه باید کرد. افرادی که اکنون نمیدانند که چگونه باید پزشک خانواده راه بیندازند، حتی اگر دوست داشته باشند که این کار را انجام بدهند، باز هم نمیتوانند چرا که تا زمانی که آن ساختار و مفهوم را مطالعه کنند و متوجه شوند، معلوم نیست که به آن جایی که ما رسیدیم، برسند یا خیر. از همان ابتدای انقلاب که دانشجو بودیم به دنبال این بودیم که ساختاری را برای کشور راهبیندازیم که پوشش همگانی باشد و خدمات براساس عدالت و برای عموم باشد. بنابراین برای مثال در مورد همین مستندی که نشان دادید تا زمانی که ساختار نیاید، مشکل حل نمیشود. باید مشخص باشد که چه کسی مسئول چه کسانی است، چه خدماتی باید بدهد، مسئول چه کارهایی است و چه میزان باید پول بگیرد. اگر چنین ساختاری را درست کنیم، میتوانیم نظارت کنیم. در حالی که اگر من ندانم که چه کسی را باید ببینم و با او صحبت کنم، پاسخگو بودن خیلی سخت است. همهی حرفهایی که در مورد تخصص گفتم، یعنی نیروی انسانی، مکانیزم و ساختار اداری، نیاز به کارشناس دارد. نمیخواهیم به کسی جسارت کنیم اما آن هم علم است.اصلا اینگونه نیست که کسی که در یک رشتهای استاد تمام و نابغه است بتواند ساختار و سیاستگذاری را به خوبی انجام بدهد. سیاستگذاری یک تخصص و علم است.
بر طبق ابلاغ مقام معظم رهبری و قانون، بیمهها نباید هیچ پرداختی خارج از سطحبندی انجام میدادند اما انجام دادند.
مشکل ما در این مملکت این است که آدمهایی که تلاش کردند، تجربه اندوختند و … را به بهانهای کنار میگذاریم و افراد دیگر را میآوریم. آن افراد قبلی اکنون فهمیدهاند که کجای کار را اشتباه رفتهاند و چگونه باید آن را اصلاح نمود. حال میآییم و آنان را عوض میکنیم و یک سری آدم صفر کیلومتر میآوریم. اگر میگذاشتند که در آن زمان ما راه را ادامه بدهیم، واقعا اتفاقات خوبی رخ میداد. خیلی از قوانین را براساس همین نگاه در برنامه آوردیم اما متاسفانه با نگاه سیاسی همدیگر را دفع کردیم و به جای این که دست به دست هم بدهیم و از توان یکدیگر استفاده کنیم،همدیگر را کنار زدیم. نتیجه این شد که ۱۰ها هزار میلیارد به صورت سالانه هزینه میکنیم چرا که روشی که انتخاب میکنیم، روش درستی نیست. هم از نظر مالی ضرر میکنیم، هم از نظر سلامت جامعه ضرر میکنیم و هم از نظر ساختار اجتماعی ضرر میکنیم. روشی که اکنون در سیستم ایجاد کردهایم باعث شده است که کل سیستم آموزش مملکت دچار چالش بشود. بر طبق ابلاغ مقام معظم رهبری و قانون، بیمهها نباید هیچ پرداختی خارج از سطحبندی انجام میدادند اما انجام دادند. وقتی این کار را کردند چه معنی دارد؟ این موضوع به صورت یک بسته خدمت است. اگر یک قمست آن را حذف کنید، دیگر به درد نمیخورد. کل سیستم را به هم زدند و اصلاح آن به راحتی امکان پذیر نیست.
حقوق پرستاران افزایش یافت/ دلیل نگرانی ها افزایش شکاف بین پرستاران و پزشکان بود
قاضیزاده هاشمی دربارهی شکاف پرداختی بین پرستاران و پزشکان گفت: در ابتدا عرض کردم که روش خرید غلط است و آن گروه قدرتمندتر که ارتباط مستقیمتر با مردم برقرار میکند، حرفش را قویتر میتواند پیش ببرد و پول بیشتری دربیاورد. این موضوع در سایر صنوف نیز دیده میشود. با این روش این چالشها ادامه خواهد داشت. به نظرم با تغییر راهبردی بتوان این معضلرا شکست. برای یک جمعیت خاص از مردم، نیاز به یک سری خدمات آموزشی درمانی داریم که یک تیم باید آن را ارائه نماید. در این تیم، بهورز، کارشناس بهداشت، روانشناس، پرستار، پزشک عمومی و متخصص و … وجود دارد. ما بگوییم که کسی که خدمات سلامتی مردم را تامین بکند، به ازای هر نفر A ریال به او می دهیم و براساس نقشافرینی در تامین سلامت، یک نسبتی بین اینها برقرار میکنیم. اینگونه نیست که هر خدمتی که اضافه تولید کردم و به هر ترتیب، یک چک سفید امضا باشد برای بدهکار کردن دولت و بیمهها. میگوییم که ما این قدر منابع داریم و براساس این منابع، قیمتگذاری میکنیم و در نهایت اعلام عمومی میکنیم تا شرکتها و گروهها براساس نوع سازماندهی در کشور، خدمات را به مردم منطقه ارائه بدهند. هر پزشک خانواده ای که مسئول یک جمعیت است، یک دیدهبان حقوقی سلامتی آن افراد هم میشود و اگر قصوری رخ داده باشد، او وظیفه دارد مسئول مرتبط را پیگیری کند. چرا که او مسئول این گروه بوده است.در اینجا قضیه شفاف میشود و یک مشاور حقوقی پزشکی در کنار خانواده است تا بگوید که حق ضایع شد یا نشد. همچنین در مراجع ذیربط قضیه را پیگیری میکند تا موضوع مشخص شود. در همین اتفاقات اخیر، اینگونه نبود که حقوق جامعهی پرستاری افزایش پیدا نکند، افزایش پیدا کرد اما چون شکاف بیشتر شده بود و آن تبعیض نگرانکننده بود، باعث نگرانیشان شده بود. میانگین پرداخت در جامعه پرستاری هم رشد کرد. برای مثال اگر بخواهید که حقوق پرستاری را با حقوق سایر کارشناسان در سایر حوزهها مقایسه کنید، میبینید که بهتر از سایر حوزههای اداری است. اما چون در یک محیط این شکاف زیاد شد، نگرانی پیش آمد. ما در مجلس به افزایش ۱۰ درصدی حقوق اعتراض میکنیم. میگوییم کسی که حقوقش ۱۰ میلیون است، ۱ میلیون تومان به حقوقش اضافه میشود در حالی که کسی که حقوقش یک میلیون تومان است، فقط ۱۰۰ هزار تومان به حقوقش اضافه میشود. بدین معنی که هم ۱۰ درصد هم شکاف و عمق را افزایش می دهد و خود ناعادلانه است. میگوییم که این توزیع را متناسب با نوع دریافت انجام بدهید. طبقه پایین را بیشتر رشد بدهید تا این شکاف طبقاتی از بین برود. جواب سوال این است که اصل سیستم باید اصلاح بشود.
پزشکیان دربارهی صحبتهای قاضیزاده گفت: به نظرم مکانیزم پرداخت، فقط نباید در بهداشت و درمان اصلاح بشود. بلکه در کل جامعه باید اصلاح بشود. نمیشود که در من در سیستم بهداشت و درمانی یک درآمدی داشته باشم که مشابه من در دانشگاه، پایینتر باشد. حال فرض کنید که پزشک و پرستار متناسب شد اما پرستار و مشابه بیرونچی؟ باید یک تصمیم اساسی گرفته شود.
اقتصاد بهداشت با اقتصاد بازارمتفاوت است/اگر بیمارستانی سودآور شود یعنی یا جیب مردم را خالی کردیم و یا صندوق بیمه را خالی کردیم
او در بخش پایانی صحبتهای خود دربارهی این که بهتر است وزیر بهداشت، از چه گروهی باشد، گفت: دربارهی این که اقتصاددان باشد، باید بگویم که در تئوری درست است اما در عمل در کشور ما، اقتصاددانها چه بلایی بر سر کشور ما آوردند که اکنون میخواهند بهداشت و درمان را اصلاح کنند و یا آنان که درصنعت ما هستند، چه کاری کردند. اقتصاد بهداشت با اقتصاد بازار خیلی فرق دارد. آن زمان که من در دولت بودم، آقای ستاریفر گفتند که ما بیمارستان میلاد را سودده کردیم. در پاسخ به ایشان گفتم که شما یا جیب مردم را خالی کردید و یا صندوق را خالی کردید. ایشان استاد اقتصاد است اما در اقتصاد بهداشت ما نسبت هزینه به سود نداریم. یا کارایی است و یا تاثیرگذاری است. این که بگوییم سود کسب کردم یعنی چه؟ اکنون اگر من بخواهم پول دربیاورم میتوانم چندین عکس و آزمایش و … برای شما تجویز کنم در صورتی که من حق ندارم از شما پول دربیاورم بلکه آن چیزی کهبرای شما مناسبتر است را باید تجویز کنم. اگر در بیمارستانی کاری کنیم که سودآور شود یعنی یا جیب مردم را خالی کردیم و یا صندوق بیمه را خالی کردیم. بنابراین در کشورما کارشناس اقتصاد بهداشت نداریم و متخصصان ما خیلی بیشتر از آنان کارشناس هستند.